•  
    •  دنبال کسی نیستم که وقتی می گم دارم میرم بگه نرو...
 

دنبال کسی هستم که وقتی میگم میرم بگه صب کن منم باهات بیام تنها نرو... 

 

انگشتانت را به من بده

 

برای شمردن لحضه های نبودنت

 

کم آورده ام...


 

چو پنهان عشق شیرین است    


به پنهانی  تو یارم باش



   بدور از چشم بد خواهان    


 همیشه در کنارم   باش


 

  


 

 


 

عکس های عاشقانه-عکس های تنهایی-عکس های غم انگیز

قصه ی غم انگیز نه! غصّه ی دلگیریست؛

به خورشید غزل خوان نگاه می کنم و

می خوانم

ناز آفتابگردان را...

نمی پوشانم

دستان سرد تماشا و

با تمام توان دستان گرم نفس ها را می فشارم

می نشینم

 به التماس دریای غروبی رنگ و

می بوسم

مروارید طلوعی رنگ را...

می بویم

 باغچه ی نمناک و

در آغوش می گیرم

غنچه گل سرخ را...

می بینم

اشک باران را و

قد می کشم زیر سایه برگ نجیب

مرا ببخش

تقصیر من نیست

می خواهم ببینم،

امّا

امان از دست این

دنیای بی ذوق!

 

 

امیدم باش َ

امید آخرینم باش

و نوشدارو برایم باش

برای این دل ریشم تو مرحم باش

تو با مهرت عزباشیزم

تو عشقم باش

تو تنها در كنارم باش

ولیكن تا دم اخر

كنارم باش

كنارم باش

 

 



 

 چرا بغل كردن حس خوبی به آدم میده؟؟؟

چون درسمت راست بدن قلب وجود نداره

و وقتی كسی رو كه دوستش داری بغل میكنی

قلبش اون جای خالی رو پر می كنه وانگار كه تو...

صاحب دو تا" قلب" شده ای...!!


 

 آهای روزگار
درست است که من
راه های نرفته زیاد دارم
اما خودت هم میدانی
با تو زیاد راه آمده ام
پس کاری کن
که ما در کنار هم
عاشقانه نفس بکشیم
دوری وجدایی بس است

باید واژه ها را ادب کنم...

یعنی چه که

تا پلک به هم می زنم

چراغ به دست می گیرند

و صفحه را روشن می کنند

از خاطرات تو...!! 

 دلـــــتنگی یعنـــــی :

دقیقـــــه به دقیقـــــه گوشیتـــــو چـــــک کنـــــی

و وانمـــــود کنـــــی داری ساعتتـــــو می بینـــــی

دوست داشتن مثل بازی الاکلنگ می مونه
اونی که عاشقتره همیشه خودش رو پایین نگه می داره
تا عشقش از بالا بودن لذت ببره

 

چه زیباست که تو تنها نیاز من باشی و

چه عاشقانه است که تو تنها آرزویم باشی و

چه رویایی است این لحظه های ناب عاشقی و

من و همه زیبایی های عاشقانه و رویایی را فقط با تو حس میکنم . . .

 

 

من و تــــــــو

برای رسیدن به هم

هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه ...!!!




برایت آسمانی خواهم کشید

پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی






وقتی تو نیستی ،


نگاهم حوصله نمی کند


پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !






چقــدر باید بگذرد؟؟

تا مـن

در مـرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد می شوم.

تنـــم نلــرزد�..

بغضــم نگیــرد�..


گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!


گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه

مےخواهد...!


نه به شکل ِ دوستت دارم

 و یا نه بــ ِ شکل ِ بے


تو مے میرمـــ...!


ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش...

 فردا روز دیگر ے


ست !


نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...

اما

ایـــــــــــــن روزها...

به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...

انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی

میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!






و

درخت هم که باشی

من

دارکوبی می شوم

...

که هفتاد و سه بار

در دقیقه

تو را می بوسد......





مـــــنــــ

ســوســـو ميـــزنـــمــ

فــانـــوس ها تــمــاشـــايــمـــ ميــكــنــنــد


به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد

کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد

بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در

شـهـر

هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد

نـشـد

خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها

عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد


بر تمام قبر های این شهر

بوسه بزن

شاید به یاد بیاوری

کجا مرا جا گذاشتی...

من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام

صدای کلاغها را می شنوی؟

دارند برایم فاتحه می خوانند.....!!

من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...

و من ...

روبه روی تو ...

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا

بگویم

!............!

و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند ، عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند ، دعا کن برای آنان که نفرینت کردند ، درخت باش به رغم تبرها ، بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...

 


منتظر لحظه اي هستم كه دستانت را بگيرم

در چشمانت خيره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاري كنم

منتظر لحظه اي هستم كه در كنارت بنشينم

سر رو شونه هايت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشك شوق ريزم

منتظر لحظه ي مقدس كه تو را در اغوش بگيرم

بوسه اي از سر عشق به تو تقديم كنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هديه كنم

اري من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را مي ستايم


اگر واقعا عشق را يافتي



به آن پرواز بده و رهايش کن


اگر خودش ماندن را انتخاب کرد


به اين معناست که عشق واقعي تو همان است

 

ما نسلی هستیم که بهترین حرفهای زندگیمان را نگفتیم.....
تایپ کردیم!...

من و تنهاییم زوجیم خوشبخت ترین زوج دنیا

 

لحظه های با تو بودن شلوغ است

شلوغ از دیگران و خالی از من

                                                               عکس عاشقانه

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

میـــــدانی تنـــــــهایی کجایش درد دارد؟
انکــــــــــــارش...

 

 

من تمام راه را
با سر ندوئیدم
که تو را در آغوش او ببینم ...!

 

 

نبودنت را از روی خط ایرانسلم می فهمم که مدت هاست نیازی به شارژ مجدد ندارد

kpmuvk5mi9jmy0b7a5yy.jpg


تـــــــــــو کیستی


؟؟؟؟


که سفـــــر کردن از هوایت را نمیتوانم


حتا به بالهای خیــــــــال.....!

 

 

تنهایی یعنی...




منتظر هیچکس نباشی




یعنی  قراری




دلهره ای



 


 لحظه ای




 نداشته باشی




تنهایی همان دلتنگی نیست




در  دلتنگی ها کسی حضور دارد...


نمی توانم بنوسم هر چند که باید از خیلی چیزها بنویسم و شاید تو بعدها برایم خیلی چیزها بگویی
هر چه که هست بیا شریک شبنم ساده زندگی باشیم
به خود دروغ نگوییم وبه هم
بگذاریم که اندیشه های سبز پیچکی شود بر ذهن
وبگذاریم که خیال فاصله های جدایی افتاده را طی کند
و حس کنیم آنچه را که دوست داریم
زمان آن نیست که هر چه دلم می خواهد بگویم
اما….
اگر باران ببارد
چتری خواهم شد برای تو … 

باران كه می بارد

تمام كوچه های شهر

پر است از فریاد من كه می گویم

من تنها نیستم

تنها.....
منتظرم 

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
سودای تورا بهانه ای بس باشد
مه گوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیر جفا
 مارا سر تازیانه ای بس باش ...

دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد
مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داری
از تیره‌ی دودی، از دودمان باد
آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید
تنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد 

میدونی بزرگترین عشق چیه؟
وقتیکه تو پنهان کنی اشکاتو و هنوز مواظب اون باشی...
وقتی اون قبول نکنه تورو و تو هنوزم دوسش داشته باشی...

وقتی اون شروع کنه عشقو با یه نفر دیگه و هنوز لبخند بزنی...

 

 
افسوس ...

ان زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم...

ان زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم...

وبعد برای انچه از دست رفته
آه میکشیم...

عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام
عشق گاهی سربه روی شانه ای
 اشک ریز آخر افسانه ای

                                       تنهایی....

خدایا از تو میخواهم که مرا از تنهایی درون و بیرون نجاتم دهی

خدایا میدانم راه رفتن روی برگ های پاییزی چه لذتی دارد ولی

خدایا تو از درونم خبر داری.

خدایا هر قدم که روی این برگها میگذارم*فکر میکنم مرا تحقیر میکنن ولی اشتباه میکنم*این برگهای ریخته از درخت مرا از درون دردناک خود خبر میدهند.

خدایا با تمام وجود میگویم تنهام وکجاست آن کسی که باید باشد ولی

حواى من…
مى گويند تو را به جرم وسوسه ى
سيب از بهشت رانده اند!
حقيقت دارد؟!
اما من مى دانم که سيب فقط بهانه اى بود
براى وصالت به آدم!
تو هم به اين حقيقت پى برده بودى که حتى بهشت
بدون يار
جهنم است
چه بهانه ى قشنگى حوا
بيا سيب را باهم گاز بزنيم!
گور پدر بهشت!
بهشت من آنجاست که تو را به آغوش ميکشم
و ساعتها در هرم نفسهايت حبس ميشوم...

تعداد صفحات : 25