عشق مرگ نيست زندگي است. سخت نيست عين سادگي است. عشق عاشقانه هاي باد و
بسته خودت جستجو کن
گندم
است . اولين پناهگاه کودکي آخرين پناهگاه آدم است. زندگي زيباست حتي اگر کور باشي ؟ خوش
آهنگ است حتي اگر کر باشي مسحور کننده است حتي اگر فلج باشي؟ اما بي ارزش است اگرثانيه اي
عاشق نباشي اگر مي دانستي دل ترک خورده ي من با ياد چشمان باراني ات شکسته تر
مي شود
هيچ گاه به من پشت نمي کردي اگر مي بيني کسي به روي تو لبخند نمي زند علت را در لبان فرو
بـا تـ ــو نیستــم ، بــه خودتــ ـــ نگیــ ــر ، اصلا تـ ــو یکــی نخـــوان ... دارم بــا خودم زمــزمـه مـی کنـ ــم ، بــا خودم حرفـ ـــ می زنـــم ... دلگیـ ــرم از آدم هـایـی کـه می آیند و می روند و پشتـ ــــ سرشـ ـان را هــم نگـ ـاه نمی کنند ...
نمی بینند کــه پشتـ ـــ سرشـ ـان بـه جـای کـاسـ ـه ی آبــ ــــ ، اشکـ ـــ ریختـ ـه می شـــود ... بـه جـای خداحـافظـی ، بغـ ـض می کنند ...! از تــو دلگیـ ــر نیستـم ، رفتـن حق آدم هـاستــ ـــ !! بــا خودم حرفــ ـــــ می زنــم |
خداوندا در اين دنيا گناهم چيست؟
به غير از عاشقي پشت و پناهم چيست؟
نمي دانم كي ام،گم كرده ام خود را!
در اين بي فصل بودن گناهم چيست؟
زبانم مثل سنگي سخت و ساكت شد.
نمي دانم دلیل اين شعرهاي گاه گاهم چيست؟؟؟
كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت
تشنگی هم طعم دریا می گرفت
كاش امشب كوچه های منتظر
این سكوت تلخ . دنیای من است
كاش دستت . دست دنیا میگرفت
آسمان ابری ترین اندوه را
از دل سنگین شبها می گرفت
پنجره دلتنگ چشمی آشناست
كاش می شد عاشقی پا می گرفت
این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیهِ دردهای هیچ کس نیست
حتی نفسهای مرا از من گرفتند
من مردهام در من هوای هیچ کس نیست
دنیای مرموزیست ما باید بدانیم
که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
باید خدا هم با خودش روراست باشد
وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
حرفهایی هست که...
بدجور دل میشکنند...
بدجور دل می سوزانند...
بدجور خراب میکنند...
حرفهایی از نزدیکترین کسانت !
از عزیزترین کسانت !
گاهی دلت میخواهد...
نزدیک ترین...
آنقدر عزیز نبود!!!
یا اگر بود...
کمی بیشـــتر....
حواسش...
به تاثیر حرفهایش بود...!
ولی بازم دوست دارم...
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
دلم برای كسی تنگ است كه اينجا می آيد و دست نوشته هايم را میخواند...
كسی كه تنها رد پايش يك غريبه است و بس ...
كسی كه او را "......" می نامم ...!!!
نه حواسم اینجاست.... نه دلم
دلم جای دیگری ست
دلم مقیم کوی توست
تو دلم را ندیدی ..
نکنه میان دلهای دیگه گم شده
اخر از همه بزرگتر وگرم تره
فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….
دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…
این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….
دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…
تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….
گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟
سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …
من دیگه اینجا نیستم
گفتم فرامشت کنم چندیست تمرین میکنم
من میتوانم میشود. آرام تلقین میکنم
حالم نه اصلا خوب نیست..تا بعد بهتر میشود
فکری برای این دل آرام غمگین میکنم
من میپذیرم اینچنین تقدیر باشد شاید این
خود را برای درک این صد بار تحسین میکنم
کم کم ز یادم میروی این روزگاز و رسم اوست
این جمله را با تلخیش صد بار تضمین میکنم
شعر هایم را میخوانی ...
میگویی روان پریش شده ام.....
پیچیده است .......
قبول !
اما ....
من فقط
چشمان تو را مینویسم ....
تو ساده تر نگاه کن ......
چه فرقی می کند مهر باشد
یا آبان و یا آذر ماه...!؟
وقتی تو باشی و پاییز باشد
باران، برگها و ابر باشند
زندگی رنگ دیگری دارد؛
من وپاییز هر دو عاشق توهستیم!
نگاه تو در شعرم پیداست،
فقط صدایم کن...
و را دوست دارم ! نگاهت را ، کلامت را و آغوش مهربانت را
بگی نگی این روزا بــازم
خیـــلی دلــــم تنـــگه بــــرات
بدجوری تنهام دوباره
بی تو با اون رنگ چشات
بگی نگی چند وقته که
دلتنگیام زیاد شده
باز هوای تو رو دارم
بهونه هام خیلی شده
بخوای نخوای دوست دارم
بیای نیای منتظرم
بگی نگی دق میکنم
اگه تو تنهام بذاری
کاشکی تو گرمای نگات
بغض یخیمو بشکنم
حس بکنم که عاشقم
شاید که باورت کنم
تو لحظه های خستگیم
سر روی شونت بذارم
تو اوج بی کسیم نیای
به گریه عادت میکنم
خدایا!
ای که به تو بی نیاز شوند و از تو بی نیاز نباشند،
به تو رو آورند و از تو رو بر نتابند،
از سر شور و شوق،آهنگ تو کرده ام
و با دلی مطمئن، به تو امید بسته ام
تمنای من از تو هر چند زیاده باشد،
در برابر غنای تو ناچیز و اندک است،
که دست عطایت از هر دستی گشاده تر و برتر است...
دعوتم کن به یه بوسه گوشیه دنج یه رویا.من میخام با تو بمونم از الان تا ته رویا.من میخام باشم کنارت با همین رویا بمیرم.من میخام بمیرم اما دستاتو توی دستام بگیرم.واسه به تو رسیدن این همه شب رو دویدم.خسته از طلوع فردا شب به شب خوابتو دیدم
ر
زندگی قشنگه اگه با تو باشه…
مرگ قشنگه اگه برای تو باشه…
دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه…
من قشنگم اگه با تو باشم….
اما تو هر جور که باشی قشنگی.....
از راه دور تو را میپرستم ای قبله امید من
از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگر این فاصله را احساس نکنی عزیزم
از راه دور درد دل هایم را به تو میگویم و تو را در آغوش محبت های خودم میفشارم
آری از همین راه دور نیز میتوان دست در دستانم هم گذاشت و در کنار هم قدم زد
به خواب عاشقی میروم تا این رویا برایم زنده شود عزیزم
از همین راه دور تو را می بوسم و میگویم که خیلی دوستت دارم عزیزم
قاب عکست همیشه روبروی من است و جای بوسه هایم بر روی قاب نمایان است
از همین راه دور به یاد تو خواهم بود ، در همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم
خاطره هایمان را همیشه در ذهنم مرور میکنم و هیچگاه نمیگذارم خاطره های
لحظه دیدارمان از ذهنم دور شود
این فاصله ها را با محبت و عشقم از بین می برم و کاری میکنم همیشه
احساس کنی در کنار منی !
یک راه دور ، یک دنیا عشق ، محبت و پاکی
این راه دور قلبهایمان را در همه لحظه ها در کنار هم نگه داشته است
چون همیشه به یاد همیم و همیشه به انتظار آن هستیم
که لحظه دیدارمان دوباره فرا رسد
ثانیه ها را لحظه به لحظه می شماریم و شب و روز را با یاد هم و عشق
به هم سپری میکنیم
آری لحظه دیدار نزدیک است
یک خواب عاشقانه ، خواب با هم بودنمان ، خواب دست گذاشتن در دستان هم
خواب نگاه به چشمان هم ، یک طلوع دیگر و یک روز پر از خاطره ، روزی که لحظه
به لحظه آن به یاد همیم و این است یک فاصله عاشقانه
میگذرد لحظه های پر از عشق و فرا خواهد رسید حقیقت شیرین لحظه دیدارمان
از همین راه دور نیز میتوان عاشق بود ، و از همین راه دور نیز میتوان همدیگر را
همیشه در کنار هم حس کرد نازنینم .. پس آرام زندگی کن و بیشتر از همیشه
عاشق باش چون این راه دور خیلی مقدس است و پایان راه
شیرین تر از گذشته است
هنوزمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلمــــــــــــ درد دارد ...
از دست غرورتــــــــــ!!!
لعنتــــــــــــ به اون غرورت که هیچ وقتــــــــــــــــــــــــــ نذاشتــــــــــ بهمـــــــ بگیــــ :
"دوستتـــــــ دارمــــــــــــــــــــ"
لعــــــنتـــــــــــــ
تو زندگيتـــــــــــــــــــ دنبال كسي نباش كه بتوني باهاشــــــــــــــــ زندگي كني...
دنبالـــــــــــــ كسي باش كه بدونـــــــــــــــــــ اونـــــــــــــــــــــــــــــــــ نتوني زندگي كني!
پنجرهایـــــــــــــــــــــ خانه
برایمــــــــــــــــ حرفـــــــــــــــ در آوردهــــــــــ اند