ـــــــــــ که تو با دیگریــــــــــــ باشی و من با خیالـــــــــ تو ؛
به او بگویید دوستشـــــــــ دارم با صدایی آهستهـــ
آهسته تر از صدایـــــــــــــــ بال پروانه هــــــــــــــــا
به او بگویید دوستشـــــــــــ دارم با صداییــــــــــ بلند
بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشقـــــــــــ
به او بگویید دوستش دارمــــــــــــ با هیچ صدایی
چون فریاد دوستتــــــــــ دارمـــــــــ
نیاز به صدایــــــــــــــــ بلند یا کوتاه ندارد
فریاد دوستت دارمـــــــــــــ را
می توان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند
پس بگــــــــــذار بدون هیچ شرمی بگویمــــــــــــ
دوستتــــــــــــــــــــــــــ دارمـــــ
مــی دانـــی
اگـــر هنوز هم تورا آرزو می کنم
برای ِ بـی آرزو بودن ِ من نیستـــ !!
شــایـــــد
آرزویــی زیبـــاتــر از تـــ ــــو ســراغ ندارم ..
مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن ..
آدمهای زیادی دور و برم دارم !!!
آن چیزی که ندارم کسی برای
" بـا هــــــــــــــــم بـودن "
است
وقتی بغضم شکسته شد
و نفس هایم
غرق شد در اندوه و بی تابی
فقط "سکوت" با من بود.
گاهگاهی که تنم
خسته از لحظه ها
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد
شب هایی که بالشم
خیس می شد از اشک شبانه حسرت
فقط "سکوت" با من بود
چقدر سخته پس از پشت سر گذاشتن کلی خاطره ی قشنگ...
با بی اعتنایی و بی تفاوتی بهت بگه:
هر جور راحتی کسی مجبورت نکرده بمونی!!!
برچسبها:
می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !
دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !
و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …!
کجا می توانم بروم ؟ کناره ی رود ؟ که باد می اید و می بردم ....
در اغوش کویر ..؟ که افتاب می بردم .... می مانم کنار تو که نیستی....خیالت می بردم !
تو را مانند دنیا دوست دارم چو عطر پاک گلها دوست دارم
منم چون ماهی افتاده بر خاک تو را مانند دریا دوست دارم
بخند ای غنچه گلزار هستی که من خندیدنت را دوست دارم
تو را تنهای تنها دوست دارم
تقدیم به تنها امیدم برای زندگی
می نویسم تا بفهمی, تو رو دوست دارم عزیزم
دلمو خالی گذاشتم
که عشق تو بیاد تو قلبم
که بگم, تو رو میخوام
تو همیشه باش تو قلبم
تو همیشه باش تو قلبم
عشق من هنوز تو هستی
سر نوشته من تو هستی
پس نذار تنها بمونم
تا توی تنهایی نمیرم
عزیزم.
نمیدانم چه بنویسم چرا که میخواهم بهترین کلامها را
نثارت کنم اما واضح میگویم احساس واقعی من در کلام
نمیگنجد
پس ساده می گویم :
ای بهترینم دوستت دارم...
تو تقدس کلامی، تو پر از شوق شکفتن
من همون ساده عاشق، که پر از حرفِ و گفتن
تو یه آسمون ابری، که دلش می خواد بباره
من زمستونی و سردم، وقتی چشمات بی قراره
تو یه شعر عاشقونه، تو تپش تو یک ترانه
لحظه هام با تو قشنگن، مث رویای شبانه
تو نمودی از لطافت، بوسه هات رنگ تبسم
من کیم؟!یه بی صدا که، جون می ده با یه ترنم!
عشق دیدار دوبارت، نبض زنده بودنم شد
وقتی که نقش نگاهت، شوق شعر سرودنم شد
خط بزن دلهره هامو، توی دلتنگی غم ها بیا تا با هم یکی شیم
با من غریب و تنها...
به سقفــــــ آسمــ ــ ــان سنجــــاق میکنم
حال که ایــــن روزهـــا
از فرط دلتنـ ــ ـگی
چشمانـــم مدام رو به آسمــ ــ ــ ـان استـــــــ
بگذار تــــــو در قابـــــــ چشمانــــم باشی...
گاه می رویم تا برسیم. کجایش را نمی دانیم. فقط می رویم تا برسیم ...
بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست. گاه برای رسیدن باید نرفت،
باید ایستاد و نگریست. باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند.
باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده ... گاه رسیده ای و نمی دانی و
گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای مهم رسیدن نیست،
مهم آغاز است که گاهی هیچ روی نمی دهد و
گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی
اگر کسی را دوست داری
به او بگو,
زیرا قلبها معمولا
با کلماتی که
ناگفته میمانند می شکند وبه
سختی می توان
آن را بدست آورد .
اری بهش بگو دوستت دارم
حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
فقط و فقط ……..
اگر میفهمیدی…..
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!!
::
ببیـــــــن
من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت ...